بخشهایی از این کتاب را میخوانیم:
عبای مندرس: مرحوم حجت الاسلام عقیقی بخشایشی می گوید: «در مدرسه آخوند بودم. یک مرتبه چشمم به عبای پاره و شکافته شدۀ استاد بزرگوارم آیت الله آخوند همدانی افتاد که قسمت شانۀ چپ آن خیلی شکافدار بود. چند روزی بود که این عبا را بر دوش ایشان می دیدم. وقتی قصد مراجعت به منزل داشت، جسارتاً عرض کردم: شانۀ عبای شما را چند روزی است که پاره می بینم، اگر اجازه می فرمایید حقیر از قم عبای تابستانی نو و خوبی برای تان تهیه نمایم؟ استاد آه عمیقی کشید و فرمود: همین عبای کذایی نیز خیلی زیاد است، مگر ما می خواهیم چه بکنیم؟ شما می دانید من درآمد شخصی ندارم. آنچه به دستم می رسد، وجوه شرعی و بیت المال است که مال طلاب و اهل علم می باشد و حقیر احتیاط می کنم که در مصارف شخصی خودم بیش از این خرج کنم و آن منزل مسکونی و زندگی را هم که می بینید، مال همسرم می باشد و مربوط به حقیر نیست و از بیت المال تهیه نشده است. از این رو اکتفا به این نوع لباس راحت تر و سالم تر می باشد. فردا حساب و کتابی در کار است و نمی توان سهم امام (عج) را هر طور که میل آدم کشید خرج نمود.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.