این داستان حقیقی از روابط استاد و شاگردی میگوید، از سوالهای مانده در ذهن شاگرد که باعث میشود پس از سالها دوباره به سراغ استاد پیرش به بیماری آل.ای.اس مبتلاست و به مرور اعضای بدنش از کار میافتد و نزدیک به مرگ است برود و هر سهشنبه او را ملاقات کند و کلاس درسی دوباره برای خود تشکیل دهند. موری با آنکه از نزدیک بودن مرگ خویش آگاه است اما با زندگی و انسانها در صلح است و گویی با پذیرفتن آلبوم و جواب دادن به سوالهای او به دنبال رسیدن به کمال در خویش میباشد. هر هفته بحث آنها پیرامون موضوعی میگردد. موضوعاتی چون افسوسها و حسرتهای زندگی، خانواده، فلسفه، ازدواج، مرگ و... به طور مثال در سهشنبه اول موضوع موردبحث آنها پیرامون جهان بود و سهشنبه دوم درباره دلسوزی به حال خود گفت و گو کردند، سهشنبه سوم بحث به افسوسها و حسرتها کشیده شد و سهشنبه چهارم مسئله مرگ عنوان شد و این سهشنبهها ادامه داشت.
این کلاسهای آخر عمر موری روشهای چگونه زیستن را به آلبوم میآموزد. این موضوعات مطرح شده شاید دغدغههای مشترک خیلی از انسانها باشد و پاسخهای عمیق و تکاندهنده و فلسفی موری میتواند تا مدتها ذهن ما را مشغول نگاه دارد. این کتاب از پرفروشترین آثار نیویورکتایمز میباشد و فیلمی نیز با همین نام بر اساس این داستان ساخته شده است. مخاطب این شانس را یافته تا در کلاسهای موری شوارتز شرکت داشته باشد و از آن درس زندگی بیاموزد. سهشنبهها با موری تاکنون به سی زبان ترجمه شده و از استقبال خوبی بهرهمند بوده است. این کتاب رویارویی تازهای را با مرگ به ما نشان میدهد، اینکه موری از مرگ نمیهراسد و به صورت منطقی آن را پذیرفته و حتی در آخرین لحظات زندگی هم به فکر رسیدن به کمال و آگاهی بخشی است او را جذاب جلوه میدهد. گویی او میخواهد بگوید قرار نیست با نزدیک شدن به مرگ از همه کارها و زندگی دست شسته و گوشهای به انتظار فرارسیدن آن بنشینیم. باید همواره به دنبال معنابخشی به زندگی بود چه مانند موری و چه مانند آلبوم که در پی پیدا کردن جواب سوالات خود درباره معنای بسیاری چیزها دوباره به سراغ موری میرود.
در واقع پیر فرزانه، راهنما، مرشد یا به قول غربیها منتور همان کسی که در کتابها و افسانهها زیاده دربارهاش خوانده یا شنیدهایم. کسی که دست تقدیر بر سر راه قهرمان قصه قرارش میدهد و برای سؤالات اساسی او پیرامون زندگی و مافیها همیشه عمیقترین و دقیقترین پاسخها را در آستین دارد. همان کسی که هوشمندانه قهرمان قصهی ما را به چالش میکشد تا از بین تمام روزمرگیها و تاریکیهای دنیای اطرافش و دغدغهمندیهای عوامالناس فاصله بگیرد و بهدنبال مسیر سلوک خود باشد.
شاید بگویید این موهبت همیشه نصیب شخصیتهای خیالی همین داستانها و افسانهها و فیلمهاست؛ اما همیشه هم چنین نیست! میچ آلبوم یکی از آن آدمهای خوششانسی است که توانست در دنیای واقعی منتورش را بیاید و تا آخرین لحظات حیاتِ او در مکتبش شاگردی کند.
برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.